اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

پایان یک آغاز

Collapse
X
 
  • Filter
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

  • پایان یک آغاز

    پایان یک آغاز

    هیچ وقت فراموش نخواهم کرد، روزی را که به دنبال یک مطلب بودم، اگر اشتباه نکنم سال 85 بود، که وارد انجمن شبگرد با صفحه نارنجی معروفش شدم، به خوبی به یاد دارم، که اولین دوست من در اینجا اشکان بود و هنوز هم هست، که بسیار من را راهنمایی کرد و بعد از آن Elit عزیز. و دوستان دیگر مثل im4n و s7az2mm

    Capture3.JPG

    از زمانی که این خبر را شنیدم دنبال کلماتی می گردم، که بتوانم احساسم را بیان کنم، البته چند هفته قبل کم و بیش می دانستم که دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد.
    خاطرم هست، همیشه به دنبال این بودم که هر طور شده، زحمات دوستانی که اینجا بی دریغ برای من به شخصه زحمت کشیده شده بودند، را در حد توانم جبران کنم، متوجه اضافه شدن بخش اخبار شدم، به خاطر دارم که بدون پرسش شروع به گذاشتن خبر در بخش اخبار کردم، تا با iNJECTOR گرامی آشنا شدم،



    با همراهی و هم فکری ایشان پایه های این بخش را هر روز محکتر از قبل کردیم، چون بخش نو پایی بود و البته دوستان شبگردی بسیار ریز بین و حساس بودند، بسیار دقت کردیم تا اخباری را در اینجا بگذاریم، که مناسب جایگاه شبگرد و شبگردی باشد. البته همیشه یاد آوری های دوستان و بزرگان را همراه خودم داشتیم:



    کم کم با iNJECTOR ، برای بخش قوانین خاص اینجا را تدوین و تنظیم کردیم، تا اینجا نظم در خوری داشته باشد. در هر صورت در این چند سال تمام تلاش خودم را به شخصه و با همراهی دوستان دیگر داشتم تا این بخش مفید واقع شود.
    هدف من از ایجاد این پست فقط یاد آوری خاطرات شخصی خودم نبود، در پست پایان شبگرد هم اکنون دوستان بسیاری هستند که به دنبال راهییند، تا نگذارند شبگردی که بی شباهت به خانه آنهاست و اعضای آن نیز همانند، خانواده تا بسته شود. این نهایت علاقه و همدلی آنها را می رساند.

    این حس را کاملا درک می کنم، همانند زمانی است که شب عیدی، صاحبخانه به مستاجرش بگوید، که باید تا قبل از عید خانه را خالی کنی و بروی!!!، اما اینجا یک تنفاوت بزرگ احساس می شود، انگار صاحبخانه هم خودش مستاجبر بوده و باید کلید را بدهد و برود.

    غم اندوهی که هم اکنون وجود بسیاری از ما را در خود گرفته وصف شدنی نیست، تک تک پست های این انجمن برگ های از خاطرات ماست، شاید هیچ کس به درستی و راستی نتواند حس قلبی محمد را درک کند، شاید هیچگاه هیچ کس نفهمد در دل او چه گذشت و می گذرد. کسی که همانند یک برادر بزرگ تمام تلاشش این بود و هست، که ما بتوانیم مسیر درستی را در زندگی پیش بگیریم، کسی که تلاش کرد کوله بار تجربه و دانش خود را بی هیچ چشمداشتی به ما ارزانی کند، برادر بزرگی که گاهی سنگ صبور بسیاری از ما بوده و هست، با این که خودش دلی پر خون از روزگارش داشت. همچون دیواری محکمی که در بسیاری از نا ملایمت ها برای بسیاری ایستادگی کرد، در حالی که خودش پشتیبانی نداشت.

    در وصف محمد، حمید، امیر حسین، اشکان ها و... خیلی های دیگر هر چه بگوییم شاید کافی نباشد و نخواهد بود.

    اما امروز از همگی شما خواهشی دارم، و آن این است که در این روز های پایانی سال و البته شمارش معکوسی که برای شبگرد هر لحظه به عقب می رود، بیایید روز های خوشی را خاطره کنیم، بیایید از خاطرات چندین ساله روزهای تلخ و شیرینی بگوییم که در اینجا ساعت ها و روز ها در کنار هم سپری کرده ایم، چیزی یاد گرفتیم و یاد دادیم، بیایید کاری کنیم، که با خاطره ای خوش یکدیگر را رهسپار ادامه زندگی کنیم، بیایید لبخند را دوباره به لبان خودمان باز گردانیم و زمانی که تحویل سال می شود و یا مقلب القلوب را می خوانند همگی به شبگرد و شبگردیان فکر کنیم و هیچگاه آن را از یاد نبریم که از کجا شروع کردیم، به امید روزی که دوباره در کنار هم خواهیم بود، دوباره در این پایان آغازی خواهیم داشت.

    هر آتشی هر چقدر هم بزرگ پر نور و گرما بخش باشد، روزی تبدیل به خاکستر خواهد شد، اما شبگرد همانند ققنوسی است، که تک تک ما بال و پرهای آن را شکل داده ایم و اکنون که این ققنوس بزرگ در آتش افروخته شده می سوزد، دیری نخواهد شد که تبدیل به خاکستری می شود که به دست باد در همه جا پخش می شود، اما روزی می رسد که این خاکستر از جای جای عالم هستی دوباره باز خواهد گشت و از آن خاکستر ققنوسی دیگر متولد خواهد شد. به امید آن روز.



    تقدیم به تمامی زحمتکشانی که می شناسم و دوستانی که هیچگاه سعادت شناخت آنها را نداشتم.

  • #2
    چقدر سخته :/



    اولین باره فک کنم اعصاب مصاب ندارم تو این شبگرد

    Comment


    • #3
      آقا یه پیشنهاد :
      میشه از ایمیل کل آدمایی که اینجا رجیستر کردن اکسپورت گرفت ، بعد تو همون گروهه تو fb همشون رو ادد کرد !؟

      سوالی شد!

      Comment


      • #4
        به عنوان یه شاگرد
        فقط خواستم این روزای آخر از استاد عزیزی که خیلی منو راهنمایی میکرد و بهم مطالب زیادی رو یاد داد تشکر کنم و بگم تا آخر عمرم بهش مدیون هستم
        استاد عزیزم Magic_h2001
        و به یاد دوستی که خیلی از شادی ها و غم ها باهم داشتیم و امیدوارم به زودی از بند نامردی رهایی پیدا کنه (ایمان)
        sigpic

        Comment

        Working...
        X