اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

فلسفه زندگی دیجیتال

Collapse
This topic is closed.
X
This is a sticky topic.
X
X
 
  • Filter
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

  • فلسفه زندگی دیجیتال

    life.jpg


    همه ما انسان هستیم، و از قدرت مقایسه بر خوردار، شک نکنید، این کار ماست، که برای درک بهتر چیزهای پیرامون خودمان بتوانیم آنها را در مقام مقایسه در کنار هم بگذاریم، برای مثال کامپیوتر و روند کاری آن را با پیچیدگی رفتار های انسانی مقایسه می کنیم، این کار ماست که برای درک بهتر مسائل بتوانیم آنها را ساده کنیم، احتمالا بسیار برایتان پیش آمده، که این سوال را از خودتان پرسیده باشید، فلسفه زندگی چیست؟ این چرایی بزرگ!، و مهمترین سوال که هدف زندگی چیست؟
    زندگی چیزی که باعث هستی ما در این دنیا می شود، مهمترین مدرک ما برای اثبات وجود خودمان، به راستی هیچ چیز وجود ندارد که انسان بتواند آن را "شایسته" مقایسه با هستی خود قرار بدهد، و اما خود همین حیات است، که برای سالیان طولانی، بزرگترین سوال آدمی است. وجود داشتن، همین بودن!!!

    آدمی به گمان خود مدت زمان زیادی است، که به دنبال جوابی واحد برای برای این پرسش کهنه خویش است، کمی کند عمل می کند، اما هیچگاه بی کار ننشسته و دست روی دست نگذاشته، تلاش می کند، می کاود، قوانین را کشف می کند، درک می کند، نظریه پردازی می کند، درون خود را جستجو می کند، به آسمان ها و کهکشان ها دقیق می شود، شاید بر این سرگشتی و سر در گمی فایق آید، اما پس از این همه هنوز تلاش می کند، از هزار تو های زیادی گذر می کند، که قطعات این پازل را در کنار هم بگذارد شاید دست آخر بتواند آن نصویر بزرگ را ببینید. . راز هستی را کشف کند و مهمتر از همه آن را با تمام وجودش درک کند و بفهمد.

    ما در عصری زندگی می کنیم که نام دیجیتالیزه شدن را با خود یدک می کشد، در عصری زندگی می کنیم که اعداد، ارقام و کدها حرف اول را می زنند، و هر چه بیشتر پیش می رویم روند مکانیزاسیون و دیجیتال شدن هم به همان میزان و شاید گاهی با سرعتی عیر قابل باور، در زندگی ما رسوخ می کند، گاهی این سرعت به اندازه ایست که ما فرصت نمی کنیم، حتی به آن لختی اندیشه کنیم، و هدف و فلسفه ای که پشت آن است را درک کنیم. و تبدیل شده ایم به مصرف کنده ای بدون چون چرا!!! به نوعی می توان گفت، بدون اینکه خود بدانیم برده ی زمانه خویش شده ایم، برده ی عصر تکنولوژی.

    اما اگر نگاه اندکی به گذشته بیندازیم، برای مثال همین قرن 20 در ابتدای تسریع گرفتن علم، می بینیم، کسانی بودند که هنوز تلاش می کردند برای این چرایی ها در علوم جایگاهی ویژه در نظر بگیرند، به باور آنها بدون درک روشنی از این علوم و دنیایی پیش رو، ما نمی توانیم به آن هدف و والا دست یابیم، برای مثال نظریه کوانتوم، دانشمندانی همچون انشتین، بور، پلانک، شرودینگر، پائولی و بسیاری دیگر که سنگ بنایی علوم مدرن را گذاشتند، بر سر این نظریه که موفق ترین ساز و کارهای بوده که بشر به آن دست یافته، اختلاف نظر های ژرفی داشتند، برای نمونه انشتین که خود "باعث پشرفت و توسعه این نظریه بود، با پیشرفت های بعدی که نظریه به دست آورد، از مخالفان سرسخت کوانتوم شد"، "بدون شک، معمای رمزآلود فیزیک کوانتوم، معمای عمیقی است، ولی رازی که در بطن فیزیک کوانتوم نهفته، به طور غیر مستقیم، درک ما را از حقیقی بودن جهان و هر آنچه در آن است (از جمله خود ما)، مورد هدف قرار می دهد درحالی که تئوری فیزیک کوانتوم یکی از تئوری هایی است که از پیکار آزمایشات فراوانی در عرصه ی علم، جان سالم به در برده است. انشتین در این باره چنین اظهار می کرد، "نظریه کوانتوم غیر شهودی است و عقل سلیم را به مبارزه می طلبد." اما در همین میان بودند دانشمندانی که به گونه ای دیگری در این باب می اندیشیدند برای مثال پائولی در تایید نظریه کوانتوم می گفت: اخیراْ مفاهیم آن به فلسفه شرقی شبیه شده اند و برای کاوش رازهای پنهان شعور، اراده آزاد و فراهنجار به کار می روند. " تمام این موارد این را به ما یاد آور می شوند، که آیا چنین وسواس نظر ها و عمق اندیشی های این چنین برای علوم جدید هم وجود دارد؟

    به باور من این یکی از چالش های بزرگ این قرن است، که آیا علم فلسفه به قولی "نردبانی بوده است برای رساندن نسل بشر به دنیایی کنونی؟" و این نردبان دیگر کارایی خودت را از دست داده و ما باید راه را بدون آن پیش ببریم؟ یا برای فلسفه هم این امکان وجود دارد، که همانند بسیاری علوم دیگر که رنگ بوی مدرنیزه را به خود گرفتند، مانند علوم پایه ریاضیات، فیزیک، شیمی و غیره در علوم انسانی این خلاء بزرگ بشری را به نحوی پر کند، سیاه چالی در وجود آدمی که هر روز بزرگ تر و بزرگ تر می شود.
    شاید برای دیجیتال هم به دنبال همین عمق اندیشی ها باشیم. فلسفه ای نوین، فلسفه ای با نام فلسفه زندگی دجیتال.

    بی شک بسیاری از شما نام اریک ریموند را شنیده اید و با کارها، نظرات، و آراء او در دنیای کنونی ما کم و بیش آشنا هستید، یکی از معدود کسانی که نقش بزرگی در تحول زندگی ما داشته است، و دارد، اریک ریموند بسیار تلاش کرده است که هم زمان با پیشرف علوم جدید و فرهنگ سازی درست و دقیق برای آن، آن چرایی فلسفه را نیز فراموش نکرده، و بسیار کوشیده که جای پای آن را همچنان استوار نگاه دارد. شاید مقاله او را با نام How To Become A Hacker ( چگونه هکر شویم ؟ ) خوانده باشید، که در آن مقاله بسیار تلاش که نقشه راهی را برای علاقه مندان نرسیم کند. اما آیا می توانم این سوال را پرسید که فلسفه برنامه نویسی چیست؟ در متن پیش روی شما اریک ریموند بسیار تلاش می کند که با سوالاتی این چنین که در قالب داستان های کوتاه است فکر ما را به چالش بکشد...

    « و کدام بهتر طبیعت یونیکس را درک کرده است؟ آنکه ده هزار خط کد می نویسد یا آنکه بیهودگی این کار را درک کرده و با ننوشتن کد شایستگی خویش را اثبات می کند؟»

    شاید بهترین توضیح برای متن زیر که کم کم آن را در همین جا منتشر خواهم کرد را جادی گفته باشد:

    "این روایت ها به شیوه کوان های ذن نوشته شدن که داستان های کوتاه یا مکالمات یا حتی تک جمله ها و سوال هایی هستن که به رهروان ذن امکان شک کردن و تفکر می دن تا به روشنایی برسن.می دونم که الان بهتر از اون موقع متن رو می خونم و شاید چیزهایی ناواضح باشه ولی اریک ریموند شخصیت بسیار بزرگی در دنیای لینوکس است و این متن یک متن کلاسیک هر گیک. اخطار می دم که شدیدا مربوط به برنامه نویسی و گیک های یونیکس و لینوکس است و اگر جزوشون نیستین ممکنه از خیلی هاش سر در نیارین اما در عوض اگر برنامه نویسی می کنین و همزمان به فلسفه علاقمند هستین، این متن می تونه تحولی در زندگی حرفه ای شما باشه."

    باید یاد آور بشوم که ترجمه زیر کار بسیار با ارزشمند احمد شریف پور که سال ها پیش این متن را ترجمه کرده و در وبلاگ شخصی خودش منتشر کرده است.

    اگر سرتان شلوغ است، به شما پیشنهاد می کنم، شنیدن این متن را که جادی در شمارگان جدید پادکست خود به نام " کتاب صوتی ریشه های بی ریشه" زحمت آن را کشیده از دست ندهدید، یا می توانیم از همین جا متن را دنبال کنید.

    برای آنهایی که می خواهند اریک ریموند را بهتر بشناسند به نقل از ویکی پدیا :
    [/B]

    Eric Raymond.jpg

    "وی در ۴ دسامبر ۱۹۵۷ به دنیا آمد. نویسنده کتاب کلیسای جامع و بازار و معرف Jargon File (تعریف لغتنامه ای تازه برای هکرها) همچنین در کنار انتشار این لغتنامهٔ تخصصی اعتبار، اصلی او به عنوان یک تاریخ نگار و انسان شناس در زمینه فرهنگ هکرها، بعد از سال ۱۹۹۷ (میلادی) به نوعی به یک پیشتاز در دنیای نرم افزار متن باز تبدیل شد و رهبری و هدایت این جامعه را به عهده گرفت. امروزه به عنوان یک شخصیت بحث برانگیز و ستیزگر شناخته می شود. تلاشهای او آنچنان که اندکی از آنها در این نوشته آورده شده است، آقای ریموند را به جامعهٔ متن باز و نرم افزار متن باز شناسانده است. جامعه ای که سهم زیادی در تشکیل آن داشته و او را به عنوان پدر جامعه بازمتن می شناسند. هر حرکتی نقطه آغازی دارد، بسیاری از پروژه ها و جنبش های نرم افزار متن باز از فردی به نام اریک ریموند آغاز می گردند."

    ریشه های بی ریشه


    پندهای یونیکسی استاد «فو»






    نوشتارهای این بخش ترجمه ای است از نوشته بسیار زیبای اریک ریموند با نام ریشه های بی ریشه که یونیکس را نه به عنوان یک سیستم عامل که به عنوان یک فلسفه و یک طریقت معرفی میکند. این داستانها و نکات از زبان یک استاد خیالی یونیکس به نام «فو» نقل میشود. در قسمت مقدمه می توانید به توضیحاتی در مورد ریشه های این نوشتار دست یابید و با برخی اصطلاحات بیشتر آشنا شوید.
    پیوند بخش های مختلف این نوشته را می توانید در سربرگ سایت پیدا کنید. سعی می کنم بزودی لینک های این بخش ها را هم به ادامه همین برگه اضافه کنم.

    مقدمه

    شهرت اریک ریموند بیش از آنکه بواسطه مشارکتش در توسعه کدهای برنامه های لینوکس و یونیکس و یا به خاطر کتابهای ارزشمندش نظیر The Art of Unix Programming باشد٬ مدیون پایه گذاری و گسترش مبانی فکری و فلسفی منبع باز است. او به نوعی سخنگوی جامعه توسعه دهندگان منبع باز است.نوشتار حاضر با نام اصلی rootless root یا ریشه های بی ریشه٬ به گفته خود نویسنده با الگوبرداری از کوان های ذن و داستانهای Gateless Gates بوجود آمده اند. از دید من٬ این نوشتارها که با دیدی فلسفی و اشراقی به مفاهیم یونیکس و نرم افزار می پردازد٬ از زیباترین تلفیق های مفاهیم سنتی و تکنولوژیک است. حال و هوای نوشته تا حدی عرفانی و باستانی است و بنا به توصیه خود نویسنده (به بخش The Unix Koans مراجعه کنید) سعی شده در ترجمه نیز این حال و هوا حفظ شود. البته ترجمه به هیچ عنوان بدون ایراد نیست و در خیلی موارد بدلیل دانش کم من در زمینه های تخصصی ممکن است اشتباه باشد. به همین دلیل در صورتی که در ترجمه اشتباهی می بینید یا می توانید لغات و جملات بهتر و مناسب تری را پیشنهاد کنید لطفا با نوشتن آنها در بخش نظرات به بهتر شدن مجموعه کمک کنید.چند توضیح ساده و ابتدایی که شاید برای کسانی که چندان با یونیکس و برنامه نویسی آشنا نباشند مفید باشد:

    Root


    root به معنی ریشه در اصطلاح یونیکس به کاربری گفته می شود که دارای بیشترین قدرت و اختیار در یک سیستم باشد. در سیستمهای ویندوز به این کاربر administrator گفته می شود. نام این نوشتار نوعی بازی با این کلمه است.

    Foo


    نامی است که در هنگام صحبت از زبانهای برنامه نویسی برای یک تابع فرضی به کار می رود. در برابر ان معمولا کلمه bar به کار می رود. مثلا Foo(x) = bar . دلیل استفاده از این نام برای استاد Foo شاید نزدیکی این کلمه با لغات چینی نظیر کونگ فو باشد.

    Nubi


    این کلمه تغییر یافته کلمه newbi است که اصطلاحی است رایج در دنیای یونیکس و برای کسانی به کار می رود که تازه استفاده از یونیکس یا لینوکس را آغاز کرده اند. معنای لغوی آن تازه وارد یا تازه کار است.

    VAX


    سری کامپیوترهای VAX از اولین کامپیوترهایی هستند که در دوران اولیه یونیکس (دهه ۱۹۷۰) از آنها برای توسعه سیستم استفاده می شده است. در یکی از داستانها به صورت Three pounds of VAX بکار رفته است. شاید در ترجمه به سه کیلو شمع یا موم ترجمه شود اما در اصل جایگزین کلمه flax در داستان هجدهم دروازه های بی دروازه شده است.

    GUI


    رابط گرافیکی کاربر. در واقع پوسته ای است که ظاهر و عملکرد اصلی برنامه را پنهان می کند و ساز و کار درونی آن را به صورت گرافیکی برای کاربر نمایش می دهد و قابل تعامل می سازد. در دنیای یونیکس غالب نرم افزارها برای استفاده بصورت غیرگرافیکی یا متنی ایجاد می شوند و رابط گرافیکی کاربر به عنوان پوسته بیرونی و کم اهمیت در نظر گرفته می شود. برعکس در سیستمهای ویندوز٬ برنامه ها غالبا از ابتدا بر اساس یک رابط گرافیکی طراحی و پیاده سازی می شوند.

    MCSE


    مدرک مهندسی سیستم مورد تایید مایکروسافت. Microsoft Certified System Engineer. مدرکی است که از سوی شرکت مایکروسافت پس از گذراندن دوره های خاص و کسب مهارتهای مختلف به یادگیرنده اعطا می شود و خود دارای شاخه ها و مهارتهای گوناگون است.


    Last edited by codex; 11-15-2013, 02:54 PM.

  • #2
    استاد فو و ده هزار خط کد

    استاد فو و ده هزار خط کد


    روزی استاد Foo به برنامه نویسی که برای دیدار استاد آمده بود گفت: «طبیعت یونیکسی که در یک خط اسکریپت Shell نهفته است، از ده هزار خط C بیشتر است.»


    برنامه نویس؛ مغرور از استادی خویش در C؛ پاسخ داد: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟ C زبانی است که هستی هسته یونیکس بر آن بنا نهاده شده است!»

    استاد Foo گفت: «چنین است. اما باز، طبیعت یونیکسی که در یک خط اسکریپت Shell نهفته است، از ده هزار خط C بیشتر است».

    برنامه نویس شگفت زده تر از پیش گفت: «اما تنها از طریق زبان C است که ما نیز می توانیم درخشش اندیشه استاد Ritchi را درک کنیم. از طریق C است که می توانیم با ماشین و سیستم عامل یکی شده و به کارایی فوق تصوری برسیم.»

    استاد Foo پاسخ داد: «هر آنچه گفتی صحیح است و لیکن هنوز طبیعت یونیکسی که در یک خط اسکریپت Shell نهفته است، از ده هزار خط C بیشتر است.»

    برنامه نویس با تمسخر به استاد نگریست و راه خویش در پیش گرفت. اما استاد به شاگردش Nubi؛ که یک خط اسکریپت Shell بر تخته ای در همان نزدیکی نوشته بود؛ اشاره کرد و صدا زد: «استاد برنامه نویس! چنین Pipeline ی را تصور کن که به زبان خالص C پیاده شود. آیا بیش از ده هزار خط نخواهد شد؟»

    برنامه نویس به آنچه Nubi نوشته بود نگریست، سری تکان داد و در آخر پذیرفت که اینگونه خواهد بود.

    و Nubi پرسید: «و چه مقدار زمان لازم خواهد بود تا این برنامه پیاده سازی و اشکال زدایی گردد؟»

    برنامه نویس پاسخ داد: «زمان بسیاری صرف خواهد شد، ولی، تنها یک ابله چنین زمانی صرف آن خواهد کرد، حال آنکه کارهای ارزشمند بسیاری در انتظار انجام شدن هستند.»

    استاد Foo چنین گفت:
    «و کدام بهتر طبیعت یونیکس را درک کرده است؟ آنکه ده هزار خط کد می نویسد یا آنکه بیهودگی این کار را درک کرده و با ننوشتن کد شایستگی خویش را اثبات می کند؟»


    و با شنیدن این سخنان برنامه نویس به روشنایی رسید.

    Last edited by codex; 11-15-2013, 04:43 PM.

    Comment


    • #3
      استاد فو و جوجه نفوذگر

      استاد فو و جوجه نفوذگر

      استاد Foo و شاگردانش در حال صرف صبحانه بودند که غریبه ای از ناکجا آباد به دیدار استاد آمد.

      غریبه گفت: «میگن خیلی خفنی!! هرچی بلدی به ما هم یاد بده! ممنون.»

      شاگردان استاد شگفت زده از لحن ناصواب غریبه به یکدیگر نگریستند. استاد فقط لبخندی زد و گفت: «پس می خواهی طریقت یونیکس را بیاموزی؟»

      غریبه پاسخ داد: «دلم میخواد یه نفوذگر باحال بشم و بتونم سیستم همه رو بترکونم!!»

      استاد Foo پاسخ داد: «آموزشهای من از این دست نیستند.»

      غریبه با آشفتگی گفت : «هی پیری؛ تو فقط الکی ادعا می کنی. اگر چیزی بلد بودی یاد ما هم می دادی.»

      استاد Foo گفت: «راهی هست که ممکن است تو را به سرمنزل خرد رهنمون شود.»

      استاد IP آدرسی را روی تکه کاغذی نوشت؛ آنرا به غریبه داد و گفت: «نفوذ به این سیستم چندان برایت مشکل نخواهد بود چون نگهبانانش بی کفایت و ناکارآمدند. برو و چون بازگشتی آنچه یافتی برای ما بگو.»

      غریبه ادای احترام کرد و رفت و استاد غذایش را تمام کرد.

      روزها و ماهها گذشتند و غریبه دیگر فراموش شده بود.

      سالها بعد غریبه از ناکجا آباد بازگشت و گفت: «لعنت بر شما باد. من به آن سیستم نفوذ کردم و چنانکه گفتید بسیار آسان بود. اما FBI مرا دستگیر و روانه زندان کرد.»

      استاد Foo گغت: «بسیار خوب. اکنون آماده درس بعدی شده ای.» سپس IP آدرس دیگری را بر روی کاغذ نوشت و به غریبه داد.

      غریبه فریاد زد: «دیوانه شده اید ؟ بعد از دردسرهایی که کشیده ام دیگر هرگز به هیچ سیستمی نفوذ نخواهم کرد!»

      استاد فو لبخندی زد و گفت:
      «و اینجا؛ آغاز دانش و خرد است.»

      و با شنیدن این سخنان غریبه به روشنایی رسید.
      Last edited by codex; 11-15-2013, 04:41 PM.

      Comment


      • #4
        مباحثه در باب دو مسیر

        مباحثه در باب دو مسیر

        استاد Foo به مریدانش تعلیم می داد :

        «جزیی از آیین دارما وجود دارد که در ابن سخن استاد اعظم McIlory تجسم یافته است. سعی کن یک چیز را درست انجام دهی. این سخن اشاره و تاکیدی دارد بر نرم افزارهای یونیکس که رفتاری ساده و استوار دارند و مشخصاتی که به

        سادگی می توانند در ذهن استفاده کننده درک شده و توسط سایر برنامه نویسان به کار روند.»

        »اما جزیی دیگر از آیین دارما نیز وجود دارد که در این سخن استاد Thompson تجسم یافته است. هنگام تردید٬ کورکورانه از نیرویت استفاده کن. همچنین می توان آن را در سوتراهای مختلف دید که تاکید می کنند انجام دادن نود درصد کاردر حال

        حاضر بهتر از انجام صد در صد آن در آینده است. اینها بر قدرت و پایداری و سادگی پیاده سازی ها تاکید می کند.»

        «اکنون به من بگویید: کدام برنامه طبیعت یونیکس را در خود خواهد داشت ؟»

        پس از لختی سکوت Nubi چنین گفت:

        «استاد٬ این آموزه ها ممکن است ضد و نقیض باشند»

        «پیاده سازی ساده برنامه ها معمولا فاقد منطق و الگو برای کنترل موارد حاشیه ای نظیر آزادسازی منابع٬ اشکال در بستن پنجره ای بلااستفاده و یا خطای زمانی در تراکنشهای نیمه تمام خواهد بود.«

        «وقتی چنین مواردی رخ دهند رفتار برنامه نامناسب و غیرمنطقی خواهد بود. و مطمئنا این طریقت یونیکس نخواهد بود؟»

        استاد Foo به نشانه موافقت سر تکان داد.

        «از سوی دیگر تلاش برای پیش بینی و پوشش دادن این موارد حاشیه ای و تضمین سادگی تشریح برنامه٬ در واقع کدی خواهند ساخت که بسیار پیچیده و شکننده خواهد بود و احتمالا دچار باگ شده و هرگز توزیع نخواهد شد. و مطمئنا این طریقت یونیکس نخواهد بود؟»

        استاد Foo به نشانه موافقت سر تکان داد.

        Nubi پرسید: «پس با این وصف طریقت صحیح دارما چه خواهد بود؟»

        استاد چنین گفت:

        «آن زمان که عقاب به پرواز درآید٬ آیا لحظه ای را که پا بر زمین داشته است فراموش خواهد کرد؟ آن زمان که ببر بر طعمه خویش فرود آید٬ لحظات پرش خویش را از یاد خواهد برد؟ سه کیلو VAX !»

        با شنیدن این سخنان Nubi به روشنایی رسید.


        “When the eagle flies, does it forget that its feet have touched the ground? When the tiger lands upon its prey, does it forget its moment in the air? Three pounds of VAX!”
        Last edited by codex; 11-15-2013, 04:44 PM.

        Comment


        • #5
          استاد فو و متدولوژیست

          استاد فو و متدولوژیست

          زمانی که استاد Foo و شاگردش Nubi به زیارت مکانهای مقدس رفته بودند، عادت استاد چنین بود که شبانگاه در شهر یا روستایی که در آن اقامت گزیده بودند، جلسه موعظه عمومی برپا می داشت و در آن به نصیحت دوستداران تازه یونیکس می پرداخت .

          در یکی از همین ایام متدولوژیستی در میان شنوندگان بود .

          استاد Foo گفت: «اگر شما مدام کدهای خود را برای یافتن نقاط حساس بررسی نکنید؛ شبیه ماهیگیری خواهید بود که تورش را در دریاچه ای خالی می گستراند.»

          مشاور متدولوژی پرسید: «بنابراین آیا درست نخواهد بود که بگوییم؛ اگر شما بصورت دائم بازدهی خود را در ضمن مدیریت منابع اندازه گیری نکنید، همانند ماهیگیری خواهید بود که تورش را در دریاچه ای خالی می گستراند؟»

          استاد پاسخ داد: «زمانی ماهیگیری را دیدم که تور از دستانش رها شد و در دریاچه زیر پایش افتاد. و او مدت مدیدی کف قایق را در جستجوی تورش می کاوید!»

          متدولوژیست پرسید: «اما اگر تور او در دریاچه افتاده بود، چرا داخل قایقش را جستجو میکرد؟»

          استاد Foo پاسخ داد:
          «چون او شنا کردن نمیدانست!»
          و با شنیدن این سخنان متدووژیست به روشنایی رسید.
          Last edited by codex; 11-17-2013, 03:31 AM.

          Comment


          • #6
            مباحثه در باب رابط گرافیکی کاربر

            مباحثه در باب رابط گرافیکی کاربر

            شبی استاد Foo و مریدش Nubi در محفلی از برنامه نویسان که برای آموختن از یکدیگر گرد آمده بودند، حضور پیدا کردند. برنامه نویسی از Nubi پرسید که او استادش به کدام مکتب تعلق دارند؟ آن هنگام که شنید آنان از پیروان طریقت بزرگ یونیکس هستند؛ شروع به استهزا نمود.

            و با تمسخر گفت: «ابزارهای خط فرمان یونیکس بیهوده و کهنه اند. سیستم عاملهای نوین که طراحی مناسبی دارند، همه کارها را از طریق رابط گرافیکی کاربر انجام می دهند.»

            استاد Foo سخن نگفت. اما به ماه اشاره کرد. سگی که در نزدیکی بود به اشاره استاد پارس کرد.

            برنامه نویس گفت: «چه میگویید ؟ متوجه منظورتان نشدم!»

            استاد Foo خاموش ماند و به تصویر بودا و سپس به پنجره اشاره نمود.

            برنامه نویس پرسید: «چه میخواهید بگویید ؟»

            استاد Foo ابتدا به سر برنامه نویس و سپس به یک تکه سنگ اشاره نمود.

            برنامه نویس دوباره نالید : « چرا نمی توانید منظورتان را واضح بیان کنید؟»

            استاد Foo متفکرانه چهره در هم کشید. دوبار به بینی برنامه نویس ضربه زد و او را در سطل زباله ای که همان نزدیکی بود انداخت.

            هنگامی که برنامه نویس می کوشید آلودگی از تن خویش بزداید، سگی که از آنجا می گذشت، پیشاب خود بر او ریخت.

            در این لحظه برنامه نویس به روشنایی رسید
            .
            Last edited by codex; 11-19-2013, 09:42 PM.

            Comment


            • #7
              استاد فو و برنامه نویس کهنه کار

              استاد فو و برنامه نویس کهنه کار

              برنامه نویسی باتجربه از دنیای یونیکس که از خرد استاد Foo سخن ها شنیده بود٬ برای راهنمایی به زیارت وی آمد. سه بار تعظیم کرد و به استاد نزدیک شد و گفت:

              «استاد Foo ٬ به سختی دچار مشکل شده ام. در دوران جوانی من٬ آنان که پیرو طریقت بزرگ یونیکس بودند٬ نرم افزارهای ساده و دست نخورده نظیر ed و mailx را به کار می بردند. آمروز آنان به vim و mutt روی آورده اند. ترسم از آن است که فردا به سراغ KMail و Evolution روند و یونکس نیز به سرنوشت ویندوز گرفتار آید. بادکرده و درهم پیچیده و پوشیده از GUI .»

              استاد Foo پاسخ داد : «اما برای طراحی یک پوستر از چه نرم افزاری استفاده خواهی کرد؟»

              برنامه نویس پاسخ داد: «من . . . هیچ گاه چنین کاری نکرده ام. لیکن اطمینان دارم که می توانم با استفاده از LaTeX یا pic به طریقت صحیح یونیکس و بدون GUI این کار را انجام دهم.»

              آنگاه استاد Foo فرمود:

              «کدام یک به آنسوی رودخانه خواهد رسید؟ آنکه رویای یک قایق در سرخویش می پرورد٬ یا آنکه تا پل بعدی راه می پیماید ؟»

              با شنیدن این سخنان برنامه نویس به روشنایی رسید.
              Last edited by codex; 11-19-2013, 09:56 PM.

              Comment


              • #8
                استاد فو و ابزارهای پوسته

                استاد فو و ابزارهای پوسته

                تازه واردی در دنیای یونیکس به نزد استاد Foo امده و گفت: «من سردرگم شده ام. آیا این طریقت یونیکس نیست که هر برنامه باید بر یک موضوع تمرکز کرده و آن را به درستی به انجام رساند؟
                استاد Foo سر تکان داد.

                تازه وارد افزود: «آیا این نیز طریقت یونیکس نیست که چرخ نباید دوباره اختراع شود؟»

                استاد Foo دوباره سر تکان داد.

                او دوباره پرسید: «پس چرا این همه ابزار با قابلیت های مشابه برای واژه پردازی وجود دارد؟ sed یا awk و یا Perl ؟ با کدام یک می توان طریقت یونیکس را بهتر آزمود؟ »

                استاد Foo از تازه وارد پرسید: «اگر فایلی متنی داشته باشی٬ و بخواهی نسخه ای از آن تکثیر کنی که برخی کلماتش با جمله های مورد نظر تو عوض شده باشند از چه ابزاری استفاده خواهی کرد؟»

                تازه وارد چهره در هم کشید و گفت: «regex های Perl برای چنین کار ساده ای بیش از حد سنگین اند. من از awk چیزی نمی دانم ولی در چند هفته اخیر کدهایی با sed نوشته ام. چون اکنون تجربه اندکی با sed دارم آن را ترجیح خواهم داد. اما اگر این کار تنها یک بار باید انجام شود و نه به تکرار٬ یک ویرایشگر متن کافی خواهد بود.»

                استاد Foo سر تکاد داد و چنین پاسخ داد:

                «وقتی گرسنه ای٬ غذا بخور. وقتی تشنه ای٬ آب بنوش. وقتی خسته ای٬ لختی بخواب!»

                با شنیدن این سخنان تازه وارد به روشنایی رسید.
                Last edited by codex; 11-19-2013, 10:58 PM.

                Comment


                • #9
                  استاد فو و تازه کار سردرگم

                  استاد فو و تازه کار سردرگم

                  تازه کاری بود که در خدمت استاد چیزهای بسیاری آموخته بود اما احساس می کرد که در این میان گمشده ای هست. پس از مراقبه و تمرکز فراوان روی تردیدهایش در خود این شهامت را دید که برای گرفتن پاسخ به نزد استاد رود.

                  پرسید: “استاد Foo، چرا کاربران یونیکس از برنامه های آنتی ویروس استفاده نمی کنند؟ یا از برنامه های Defrag ؟ یا برنامه های ضد بدافزار؟”

                  استاد Foo با لبخند پاسخ داد: “زمانی که خانه ات درست و استوار بنا شده باشد؛ برای نگه داشتن سقف احتیاجی به افزودن ستون نیست! “

                  تازه کار پاسخ داد: “با این همه آیا بهتر نخواهد بود که برای اطمینان بیشتر از این ابزارها استفاده کنیم؟”

                  استاد Foo گلوله ای نخ از کناری برداشت و شروع به پیچیدن نخ دور پاهای تازه کار کرد.

                  تازه کار شگفت زده پرسید: “چه می کنید؟”

                  استاد Foo به سادگی پاسخ داد:
                  “بند کفشهایت را می بندم!”

                  و با شنیدن این سخنان تازه کار به روشنایی رسید.

                  Comment


                  • #10
                    مباحثه در باب بازگشت به ویندوز

                    مباحثه در باب بازگشت به ویندوز

                    شاگردی چنین گفت: «ما آموخته ایم که یونیکس تنها یک سیستم عامل نیست٬ بلکه روشی برای نزدیک شدن به مسایل و حل آنهاست.»

                    استاد Foo به تایید سر تکان داد.

                    شاگرد چنین ادامه داد: «پس طریقت بزرگ یونیکس می تواند به سایر سیستم عامل ها نیز اعمال شود؟»

                    استاد Foo لختی ساکت ماند و چنین گفت: «در هر سیستم عامل راهی برای رسیدن به طریقت بزرگ وجود دارد٬ به شرطی که بتوان آن را یافت.»

                    شاگرد ادامه داد: «در مورد ویندوز چه؟ این سیستم عامل از ابتدا بر روی بسیاری از کامپیوترها نصب شده است. و اگرچه غالب ابزارهایش بسیار ابتدایی و ناکارآمد هستند٬ اما استفاده از آنها برای تازه کاران ساده است. به یقین کاربران ویندوز هم می توانند از فلسفه یونیکس بهره مند شوند.»

                    استاد Foo دوباره سر تکان داد.

                    شاگرد پرسید: «چگونه خواهد بود اگر ره یافتگان طریقت یونیکس به دنیای ویندوز بازگردند؟»

                    استاد Foo گفت: «برای بازگشت به ویندوز اما٬ فقط باید آن را بوت کنید.»

                    شاگرد با سردرگمی چنین گفت: «استاد Foo ٬ اگر این چنین ساده است٬ پس چرا هنوز بسته*های انحصاری و خراب زیادی در ویندوز وجود دارد؟ نرم افزار خوب و کارآمد باید به همراه GUI و رنگهای جذاب نیز ممکن باشد. اما شواهد کمی از وجود آن در دست است. چه بر سر ره یافتگانی که به ویندوز بازگشته*اند آمده است؟»

                    استاد Foo پاسخ داد:
                    «آیینه شکسته دیگر هرگز انعکاسی نخواهد داشت ٬ گلهای از شاخه جدا شده هرگز به شاخه ها باز نخواهند گشت.»

                    با شنیدن این سخنان همه حاضران به روشنایی رسیدند.


                    Comment

                    Working...
                    X